سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : محمد بختیاری
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : غزل

کاروان داشت می‌رسید از راه دل زینب در التهاب افتاد           تا که چشمِ ستاره‌های‌ کبود به سرِ قبرِ آفتاب افتاد

کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود           به مرورِ غمِ خودش که رسید کم کم از مرکبِ شتاب افتاد


دختری سمت علقمه می‌رفت مادری سمت قبرِ کوچکِ خود           خواهری بر سرِ مزارِ خودش دل به دریا زد و به آب افتاد

گفت: اگرچه که بی‌پر آمده است بی‌پر و بی‌برادر آمده است           چشم واکن که خواهر آمده است که پس از تو در اضطراب افتاد

زینبی که اسیرِ مویت بود بینِ خون، گرمِ جستجویت بود           دربه در شد؛ درست وقتی‌که به مویِ تو پیچ و تاب افتاد

بعدِ تو خیمه در حصار آمد از زمین و زمان سوار آمد           به حرم امرِ بر فرار آمد همۀ خیمه در عذاب افتاد

پای تاراج به خیمه‌ها وا شد دست‌هایی پلید پیدا شد           سرِ یک گوشواره دعوا شد سنگ بر شیشۀ گلاب افتاد

تشنگی‌های‌ تو کویرم کرد غمِ دوریِ تو اسیرم کرد           ماجراهای شام پیرم کرد راه در مجلسِ شراب افتاد

خیزران را که غرق خون دیدم از غرورِ رقیه ترسیدم           لرزه بر جانِ بچه‌های‌ تو و بر لبت بوسه بی‌حساب افتاد

در اسیری امیر بودن را از نگاه تو خوانده‌ام یعنی           می‌شود با همین نگاه از عرش مثل یک سجده مستجاب افتاد

نقد و بررسی